حقوق شهروندی در جامعه اسلامی از دیدگاه امام علی(ع) چیست؟
پاسخ اجمالی
امام علی(ع) در مقام حاکم و زمامدار، حقوق بسیاری را برای شهروندان جامعه اسلامی به رسمیت شناخته است که مهمترین آنها عبارتاند از: حق تقسیم عادلانه بیت المال و رفاه بخشیدن به زندگى مردم، حق آموزش و فراگیری علم، حق برخورداری از شخصیت و کرامت انسانی، حق آزادی بیان، حق امنیت و مصونیت، حق خیر خواهی، و... .
پاسخ تفصیلی
از آنجا که تمامی حقوق به رسمیت شناخته شده مردم از سوی امام علی(ع) را نمیتوان در این مختصر بررسی و تحلیل نمود، به ناچار برخی از نمونهها را بیان کرده، تا جلوههایی از حقوق شهروندی از نگاه امام علی(ع) ترسیم شود.
قبل از بیان هر مسئلهای باید گفت؛ حقوق در جامعه اسلامی از نگاه امام علی(ع) دو طرفه است؛ یعنی هم مردم بر حکومت حق دارند و هم متقابلاً حکومت بر شهروندان خویش حقوقی دارد.
علی(ع) در یکی از سخنانش به صراحت بر این مسئله تأکید میکند و میفرماید: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِی عَلَیْکُمْ حَقّاً وَ لَکُمْ عَلَیَّ حَقٌّ ...»؛[1] ای مردم، من بر شما حقی دارم و شما هم بر گردن من حقی دارید.
حقوق شهروندان بر حکومت
امام علی(ع) در مقام زمامدار اسلامی نخست براى رعایت ادب و احترام، حقوق مشروع مردم را نسبت به خود بر میشمارد. بدیهى است بیان حقوق دیگران بر خود، پیش از بیان حقوق خود بر دیگران، به ادب و احترام و اجابت نزدیکتر خواهد بود: «فَأَمَّا حَقُّکُمْ عَلَیَّ فَالنَّصِیحَةُ لَکُمْ وَ تَوْفِیرُ فَیْئِکُمْ عَلَیْکُمْ وَ تَعْلِیمُکُمْ کَیْلَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدِیبُکُمْ کَیْمَا تَعْلَمُوا».
امام(ع) از حقوق مردم چهار چیز را که براى صلاح و رستگاریشان در دو جهان مفید خواهد بود، بیان کرده است.
1. خیر خواهی مردم: «النصیحة لکم». من خیرخواه شما باشم؛ یعنی از شما دفاع کنم و آنچه را که مصلحت شما است، برایتان انجام دهم.
اولین حقّ آنها بر امام نصیحت کردن است. نصیحت کردن توجه دادن مردمان به مکارم اخلاق است و جهت دادنشان به امورى که براى زندگى و آخرتشان مفیدتر باشد.
2. تقسیم عادلانه بیت المال و رفاه بخشیدن به زندگى: «و توفیر فیئکم علیکم». حق دیگری که مردم بر گردن حاکم دارند، این است که او بیت المال را متعلق به عموم مردم دانسته و تلاش کند تا همگان بهره لازم را از آن ببرند.
در این جمله میتواند تعریضی بر رهبران قبلی باشد که بیت المال را اموال شخصی خود میدانستند، و به هر کسی که میخواستند بدون حساب بذل و بخشش میکردند.
حضرت علی(ع) معتقد بودند که نباید فرمانروایان هر مقدار از اموال بیت المال را به هر نحوی تصاحب کنند، بلکه این اموال باید به صورت عادلانه میان افراد جامعه تقسیم شود.
3. حق آموزش و فراگیری علم: «و تعلیمکم کیلا تجهلوا». یکی دیگر از حقوق ملت به گردن زمامداران، این است که امکانات فراگیری علم و دانش را برای آنها فراهم کند. از وظایف امام و فرمانروایان مسلمان نشر علم و دانش است، تا اینکه جهل و نادانی از میان مسلمانان ریشه کن شود.
امام علی(ع) در اینجا یکی از وظایف حکومتش را در قبال مردم، فراهم آوردن زمینههای لازم آموزشی میداند. شایان توجه است که این آموزش، اختصاص به تعالیم دینی ندارد و در آنها خلاصه نمیشود ـ اگر چه آنها در درجه اوّل اهمیت قرار دارد ـ بلکه شامل موضوعات علمی، بهداشتی، رفاهی و... است که حکومت و دولت باید شرایط آموزش آنرا برای پیشرفت جامعه فراهم آورد. فراهم آوردن امکانات آموزشی و ایجاد زمینههای پیشرفت در مدارج عالیِ دانش یکی از حقوق ملت بر دولت است.
به نظر میرسد، آنچه که از کلمات امیرمؤمنان در این مسئله (تعلیم و آموزش) استفاده میشود، این است که فراهم آوردن امکانات یکسان برای مردم، از مرحله حق، بالاتر رفته و حکم وجوب از آن استفاده میشود. بنابراین بر دولت و مسئولان و دستاندرکاران آموزش و پرورش لازم است، تا امکانات آموزش و تعلیم را برای همگان - حتی نیازمندانی که قدرت پرداخت هزینههای جانبی را ندارند - فراهم آورند؛ چرا که علم و دانش در ارتقای سطح فرهنگی هر ملت نقش اساسی ایفا میکند.
این حق در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز از آموزش ابتدایی تا عالیترین مراحل دانشگاهی به عهده دولت نهاده شده است.
4. تربیت و پرورش: «و تأدیبکم کیما تعلموا». بعد از آموزش، پرورش لازم است؛ یعنی مهیا نمودن زمینههای رشد فکری و فرهنگی مردم.
البته، ممکن است، جمله دوم(تربیت و پرورش) تأکید جمله اول باشد و در حقیقت آنها را در عبارتی چون «آموزش و پرورش» جمع نمود.
حق حکومت بر مردم
«وَ أَمَّا حَقِّی عَلَیْکُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَیْعَةِ وَ النَّصِیحَةُ فِی الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِیبِ وَ الْإِجَابَةُ حِینَ أَدْعُوکُمْ وَ الطَّاعَةُ حِینَ آمُرُکُم».
1. پایبندی به بیعت: «فَالْوَفَاءُ بِالْبَیْعَةِ». یعنی مردم موظفاند به آن بیعتی که با امام و زمامدار کردهاند، وفادار باشند.
2. خیر خواهی امام: «وَ النَّصِیحَةُ فِی الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِیبِ». امام را در پیشبرد اهداف یاری نمایند و از او دفاع نمایند.
3. حضور در صحنه: «وَ الْإِجَابَةُ حِینَ أَدْعُوکُمْ». در مقام دفاع از حکومت و جامعه اسلامی در برابر تجاوز بیگانگان در حمایت از امام حاضر شوند. به هنگامى که آنان را براى جهاد فرا میخواند بسیج شوند؛ زیرا در غیر این صورت دشمن بر آنها مسلط شده و در نهایت منافع بزرگى را از دست میدهند.
4. اجابت دعوت: «وَ الطَّاعَةُ حِینَ آمُرُکُم». در جاهایی که حضور مردم ضروری باید حضور یابند؛ یعنی حقّ امام بر مردم، اطاعت و فرمانبردارى است به هنگامى که دستورى صادر میکند، روشن است که نظام امور بدون اطاعت از فرمان رهبر استوار نمیشود.[2]
آنچه تا اینجا گفته شد برخی از حقوقی بود که به صراحت در یکی از سخنان امام علی(ع) بیان شد، اما این بدان معنا نیست که مردم از دیگر حقوق طبیعی و شهروندی برخوردار نیستد و تمام حقوق مردم در همین چهار حق خلاصه میشود، آن هم به بهای پرداخت حقوق دیگر! لذا از باب نمونه مواردی دیگر از حقوق مردم را در سخن و زندگی آنحضرت بازگو میکنیم.
1. آزادی بیان: «فلا تکلّمونی بما تکلم به الجبابرة»؛[3] و بدان سان که رسم سخن گفتن با جباران تاریخ است، با من سخن مگویید. یعنی در برابر من آزادانه حرفهایتان بزنید. بدون هیچ ترس و هراسی مطالب و خواستههای خود را مطرح کنید. من کسی نیستم که از سخن حق واهمه داشته باشم. این سخن صراحت کامل در آزادی بیان نزد امام علی(ع) دارد.
یکی از نمونههای روشن آزادی بیان در حکومت علی(ع) پرسشهای عبدالله بن کواء از امیر مؤمنان(ع) است. وی که از سران خوارج و مخالفان سرسخت و لجوج حضرتشان بود در هر کاری بر امام اعتراض و انتقاد مینمود و امام شبهات و ابهاماتی را که وی القا مینمود صبورانه پاسخ میداد.[4]
2. آزادی در انتقاد: امام در ارتباط با آزاد بودن شهروندان در انتقاد میفرماید: «فَلَا تَکُفُّوا عَنِّی مَقَالَةً بِحَقٍّ»؛[5] و چنین مپندارید که اگر با من سخن حقی گفته شود بر من گران میآید؛ یعنی اگر از نظر شما در زمینه مسائل سیاسی - اجتماعی در کار من اشکالی به نظر میرسد، آنرا آزادانه مطرح کنید تا من در صدد اصلاح آن برآیم.
3. آزادی در مشورت: «أَوْ َمَشُورَةً عَدْل».[6] علی(ع) خود، مردم را در ارائه راهکار و پیشنهاد در اداره امور جامعه فرامیخواند. مشارکت در تصمیمگیری در قالب مشورت، یکی از رئوس برنامهها و سیاستهای امام علی(ع) در اداره کشور بود؛ این یعنی دخالت مردم در سرنوشت خویش؛ یعنی مشارکت در تصمیم گیریها.
4. حق برخورداری از شخصیت و کرامت: یکی از مباحث مهم جهان کنونی، نقش، جایگاه و ارزش انسانها نزد حکومتها است! نهادها وسازمانهای متولی و حامیان حقوق مردم این موضوع را تحت عنوان «حقوق بشر» دنبال میکنند.
به اعتقاد ما، کرامت و ارزشی را که خدای متعال به انسان هدیه داده است، نزد امام علی(ع) به آن توجه ویژه شده، و آنحضرت کارگزاران خود را به رعایت آن تذکر داده است. به عنوان نمونه به مالک اشتر میفرماید: «و أشعر قلبک الرحمة للرعیة و المحبة لهم و اللطف بهم»؛ قلب تو را پوششی باید که تار و پودش مهر مردم و دوستی و لطف به آنان باشد.
اساساً از نگاه امام علی(ع) یکی از فلسفههای بعثت پیامبران احیای کرامت انسانی است: «و وصلت الکرامة علیه حبلهم»؛ و کرامت را شیرازه روابط خویش یافتند.
هنگامی که حیثیت و کرامت انسانها با گذشت زمان، توسط حکومتها تبدیل به ذلت و خواری شد. جهل وخرافات جایگزین مکارم اخلاق شد، پیامبران آمدند تا ارزشهای الهی را احیا کنند و عزت و کرامت از دست رفته مردم را به آنان بازگردانند.
در نگاه امام علی(ع) توجه به کرامت انسان فقط در قالب قواعد خشک حقوقی جلوهگر نیست، بلکه آنحضرت مردم را با رفتار خود به آن توجه میداد.
در مسیر حرکت امام(ع) به شام، هنگامی که دهقانان شهر انبار به امام برخوردند، از مرکبها پیاده شدند و در برابر آنحضرت به دویدن پرداختند. حضرت فرمود: «این چه کاری است»؟ گفتند عادتی است که داریم و با آن، امیران خود را بزرگ میشماریم.
حضرت با این جملات آنان را از کار منع کرد: به خدا سوگند که با این کار زمامدارانتان را سودی نرسانید، با این کار در دنیا خود را به رنج میافکنید و در آخرت به بدبختی و شقاوت دچار میآیید.[7]
5. حق امنیت و مصونیت: امنیت، نخستین انتظار هر شهروند از حکومت است. امنیت یکی دیگر از حقوق اساسی مردم است که بدون آن بسیاری از حقوق دیگر از بین خواهد رفت. زندگی در شرایط ترس و وحشت، زندگی نیست. هر شهروندی که احساس میکند حق شهروندیاش از او سلب میشود؛ حقوقش پایمال میگردد؛ شغلش در معرض تهدید است، در چنین شرایطی که آرامش ندارد حق حیات نیز در معرض خطر و اضطراب است.
به بیانی دیگر، امنیت از لوازم ثانوی حق حیات است. بنابراین، پاسداری از امنیت شهروندان ـ اعم از امنیت جانی، مالی و اقتصادی و حیثیتی ـ توسط دولت از اساسیترین حقوق مردم است. امام علی(ع) به مالک اشتر هشدار میدهد! از ریختن خون به ناحق برحذر باش؛ چرا که هیچ چیز در پایان بخشیدن و نابودی عمر زمامدار مانند خون ناحق ریختن نیست.
مقوله امنیت، در واقع عنصری محوری برای جامعه است؛ یعنی جامعه در بستر امنیت شکوفا خواهد شد. این امنیت باید در ساحتهای مختلف شخصی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... تجلی کند.
قبل از بیان هر مسئلهای باید گفت؛ حقوق در جامعه اسلامی از نگاه امام علی(ع) دو طرفه است؛ یعنی هم مردم بر حکومت حق دارند و هم متقابلاً حکومت بر شهروندان خویش حقوقی دارد.
علی(ع) در یکی از سخنانش به صراحت بر این مسئله تأکید میکند و میفرماید: «أَیُّهَا النَّاسُ إِنَّ لِی عَلَیْکُمْ حَقّاً وَ لَکُمْ عَلَیَّ حَقٌّ ...»؛[1] ای مردم، من بر شما حقی دارم و شما هم بر گردن من حقی دارید.
حقوق شهروندان بر حکومت
امام علی(ع) در مقام زمامدار اسلامی نخست براى رعایت ادب و احترام، حقوق مشروع مردم را نسبت به خود بر میشمارد. بدیهى است بیان حقوق دیگران بر خود، پیش از بیان حقوق خود بر دیگران، به ادب و احترام و اجابت نزدیکتر خواهد بود: «فَأَمَّا حَقُّکُمْ عَلَیَّ فَالنَّصِیحَةُ لَکُمْ وَ تَوْفِیرُ فَیْئِکُمْ عَلَیْکُمْ وَ تَعْلِیمُکُمْ کَیْلَا تَجْهَلُوا وَ تَأْدِیبُکُمْ کَیْمَا تَعْلَمُوا».
امام(ع) از حقوق مردم چهار چیز را که براى صلاح و رستگاریشان در دو جهان مفید خواهد بود، بیان کرده است.
1. خیر خواهی مردم: «النصیحة لکم». من خیرخواه شما باشم؛ یعنی از شما دفاع کنم و آنچه را که مصلحت شما است، برایتان انجام دهم.
اولین حقّ آنها بر امام نصیحت کردن است. نصیحت کردن توجه دادن مردمان به مکارم اخلاق است و جهت دادنشان به امورى که براى زندگى و آخرتشان مفیدتر باشد.
2. تقسیم عادلانه بیت المال و رفاه بخشیدن به زندگى: «و توفیر فیئکم علیکم». حق دیگری که مردم بر گردن حاکم دارند، این است که او بیت المال را متعلق به عموم مردم دانسته و تلاش کند تا همگان بهره لازم را از آن ببرند.
در این جمله میتواند تعریضی بر رهبران قبلی باشد که بیت المال را اموال شخصی خود میدانستند، و به هر کسی که میخواستند بدون حساب بذل و بخشش میکردند.
حضرت علی(ع) معتقد بودند که نباید فرمانروایان هر مقدار از اموال بیت المال را به هر نحوی تصاحب کنند، بلکه این اموال باید به صورت عادلانه میان افراد جامعه تقسیم شود.
3. حق آموزش و فراگیری علم: «و تعلیمکم کیلا تجهلوا». یکی دیگر از حقوق ملت به گردن زمامداران، این است که امکانات فراگیری علم و دانش را برای آنها فراهم کند. از وظایف امام و فرمانروایان مسلمان نشر علم و دانش است، تا اینکه جهل و نادانی از میان مسلمانان ریشه کن شود.
امام علی(ع) در اینجا یکی از وظایف حکومتش را در قبال مردم، فراهم آوردن زمینههای لازم آموزشی میداند. شایان توجه است که این آموزش، اختصاص به تعالیم دینی ندارد و در آنها خلاصه نمیشود ـ اگر چه آنها در درجه اوّل اهمیت قرار دارد ـ بلکه شامل موضوعات علمی، بهداشتی، رفاهی و... است که حکومت و دولت باید شرایط آموزش آنرا برای پیشرفت جامعه فراهم آورد. فراهم آوردن امکانات آموزشی و ایجاد زمینههای پیشرفت در مدارج عالیِ دانش یکی از حقوق ملت بر دولت است.
به نظر میرسد، آنچه که از کلمات امیرمؤمنان در این مسئله (تعلیم و آموزش) استفاده میشود، این است که فراهم آوردن امکانات یکسان برای مردم، از مرحله حق، بالاتر رفته و حکم وجوب از آن استفاده میشود. بنابراین بر دولت و مسئولان و دستاندرکاران آموزش و پرورش لازم است، تا امکانات آموزش و تعلیم را برای همگان - حتی نیازمندانی که قدرت پرداخت هزینههای جانبی را ندارند - فراهم آورند؛ چرا که علم و دانش در ارتقای سطح فرهنگی هر ملت نقش اساسی ایفا میکند.
این حق در قانون اساسی جمهوری اسلامی نیز از آموزش ابتدایی تا عالیترین مراحل دانشگاهی به عهده دولت نهاده شده است.
4. تربیت و پرورش: «و تأدیبکم کیما تعلموا». بعد از آموزش، پرورش لازم است؛ یعنی مهیا نمودن زمینههای رشد فکری و فرهنگی مردم.
البته، ممکن است، جمله دوم(تربیت و پرورش) تأکید جمله اول باشد و در حقیقت آنها را در عبارتی چون «آموزش و پرورش» جمع نمود.
حق حکومت بر مردم
«وَ أَمَّا حَقِّی عَلَیْکُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَیْعَةِ وَ النَّصِیحَةُ فِی الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِیبِ وَ الْإِجَابَةُ حِینَ أَدْعُوکُمْ وَ الطَّاعَةُ حِینَ آمُرُکُم».
1. پایبندی به بیعت: «فَالْوَفَاءُ بِالْبَیْعَةِ». یعنی مردم موظفاند به آن بیعتی که با امام و زمامدار کردهاند، وفادار باشند.
2. خیر خواهی امام: «وَ النَّصِیحَةُ فِی الْمَشْهَدِ وَ الْمَغِیبِ». امام را در پیشبرد اهداف یاری نمایند و از او دفاع نمایند.
3. حضور در صحنه: «وَ الْإِجَابَةُ حِینَ أَدْعُوکُمْ». در مقام دفاع از حکومت و جامعه اسلامی در برابر تجاوز بیگانگان در حمایت از امام حاضر شوند. به هنگامى که آنان را براى جهاد فرا میخواند بسیج شوند؛ زیرا در غیر این صورت دشمن بر آنها مسلط شده و در نهایت منافع بزرگى را از دست میدهند.
4. اجابت دعوت: «وَ الطَّاعَةُ حِینَ آمُرُکُم». در جاهایی که حضور مردم ضروری باید حضور یابند؛ یعنی حقّ امام بر مردم، اطاعت و فرمانبردارى است به هنگامى که دستورى صادر میکند، روشن است که نظام امور بدون اطاعت از فرمان رهبر استوار نمیشود.[2]
آنچه تا اینجا گفته شد برخی از حقوقی بود که به صراحت در یکی از سخنان امام علی(ع) بیان شد، اما این بدان معنا نیست که مردم از دیگر حقوق طبیعی و شهروندی برخوردار نیستد و تمام حقوق مردم در همین چهار حق خلاصه میشود، آن هم به بهای پرداخت حقوق دیگر! لذا از باب نمونه مواردی دیگر از حقوق مردم را در سخن و زندگی آنحضرت بازگو میکنیم.
1. آزادی بیان: «فلا تکلّمونی بما تکلم به الجبابرة»؛[3] و بدان سان که رسم سخن گفتن با جباران تاریخ است، با من سخن مگویید. یعنی در برابر من آزادانه حرفهایتان بزنید. بدون هیچ ترس و هراسی مطالب و خواستههای خود را مطرح کنید. من کسی نیستم که از سخن حق واهمه داشته باشم. این سخن صراحت کامل در آزادی بیان نزد امام علی(ع) دارد.
یکی از نمونههای روشن آزادی بیان در حکومت علی(ع) پرسشهای عبدالله بن کواء از امیر مؤمنان(ع) است. وی که از سران خوارج و مخالفان سرسخت و لجوج حضرتشان بود در هر کاری بر امام اعتراض و انتقاد مینمود و امام شبهات و ابهاماتی را که وی القا مینمود صبورانه پاسخ میداد.[4]
2. آزادی در انتقاد: امام در ارتباط با آزاد بودن شهروندان در انتقاد میفرماید: «فَلَا تَکُفُّوا عَنِّی مَقَالَةً بِحَقٍّ»؛[5] و چنین مپندارید که اگر با من سخن حقی گفته شود بر من گران میآید؛ یعنی اگر از نظر شما در زمینه مسائل سیاسی - اجتماعی در کار من اشکالی به نظر میرسد، آنرا آزادانه مطرح کنید تا من در صدد اصلاح آن برآیم.
3. آزادی در مشورت: «أَوْ َمَشُورَةً عَدْل».[6] علی(ع) خود، مردم را در ارائه راهکار و پیشنهاد در اداره امور جامعه فرامیخواند. مشارکت در تصمیمگیری در قالب مشورت، یکی از رئوس برنامهها و سیاستهای امام علی(ع) در اداره کشور بود؛ این یعنی دخالت مردم در سرنوشت خویش؛ یعنی مشارکت در تصمیم گیریها.
4. حق برخورداری از شخصیت و کرامت: یکی از مباحث مهم جهان کنونی، نقش، جایگاه و ارزش انسانها نزد حکومتها است! نهادها وسازمانهای متولی و حامیان حقوق مردم این موضوع را تحت عنوان «حقوق بشر» دنبال میکنند.
به اعتقاد ما، کرامت و ارزشی را که خدای متعال به انسان هدیه داده است، نزد امام علی(ع) به آن توجه ویژه شده، و آنحضرت کارگزاران خود را به رعایت آن تذکر داده است. به عنوان نمونه به مالک اشتر میفرماید: «و أشعر قلبک الرحمة للرعیة و المحبة لهم و اللطف بهم»؛ قلب تو را پوششی باید که تار و پودش مهر مردم و دوستی و لطف به آنان باشد.
اساساً از نگاه امام علی(ع) یکی از فلسفههای بعثت پیامبران احیای کرامت انسانی است: «و وصلت الکرامة علیه حبلهم»؛ و کرامت را شیرازه روابط خویش یافتند.
هنگامی که حیثیت و کرامت انسانها با گذشت زمان، توسط حکومتها تبدیل به ذلت و خواری شد. جهل وخرافات جایگزین مکارم اخلاق شد، پیامبران آمدند تا ارزشهای الهی را احیا کنند و عزت و کرامت از دست رفته مردم را به آنان بازگردانند.
در نگاه امام علی(ع) توجه به کرامت انسان فقط در قالب قواعد خشک حقوقی جلوهگر نیست، بلکه آنحضرت مردم را با رفتار خود به آن توجه میداد.
در مسیر حرکت امام(ع) به شام، هنگامی که دهقانان شهر انبار به امام برخوردند، از مرکبها پیاده شدند و در برابر آنحضرت به دویدن پرداختند. حضرت فرمود: «این چه کاری است»؟ گفتند عادتی است که داریم و با آن، امیران خود را بزرگ میشماریم.
حضرت با این جملات آنان را از کار منع کرد: به خدا سوگند که با این کار زمامدارانتان را سودی نرسانید، با این کار در دنیا خود را به رنج میافکنید و در آخرت به بدبختی و شقاوت دچار میآیید.[7]
5. حق امنیت و مصونیت: امنیت، نخستین انتظار هر شهروند از حکومت است. امنیت یکی دیگر از حقوق اساسی مردم است که بدون آن بسیاری از حقوق دیگر از بین خواهد رفت. زندگی در شرایط ترس و وحشت، زندگی نیست. هر شهروندی که احساس میکند حق شهروندیاش از او سلب میشود؛ حقوقش پایمال میگردد؛ شغلش در معرض تهدید است، در چنین شرایطی که آرامش ندارد حق حیات نیز در معرض خطر و اضطراب است.
به بیانی دیگر، امنیت از لوازم ثانوی حق حیات است. بنابراین، پاسداری از امنیت شهروندان ـ اعم از امنیت جانی، مالی و اقتصادی و حیثیتی ـ توسط دولت از اساسیترین حقوق مردم است. امام علی(ع) به مالک اشتر هشدار میدهد! از ریختن خون به ناحق برحذر باش؛ چرا که هیچ چیز در پایان بخشیدن و نابودی عمر زمامدار مانند خون ناحق ریختن نیست.
مقوله امنیت، در واقع عنصری محوری برای جامعه است؛ یعنی جامعه در بستر امنیت شکوفا خواهد شد. این امنیت باید در ساحتهای مختلف شخصی، اجتماعی، اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و... تجلی کند.
[1]. شریف الرضی، محمد بن حسین، نهج البلاغة، محقق، صالح، صبحی، ص 79، قم، هجرت، چاپ اول، 1414ق.
[2]. ر. ک: بحرانی، ابن میثم، شرح نهج البلاغه، محمدی مقدم، قربانعلی، نوایی یحیی زاده، علی اصغر، ج 2، ص 179- 180، مشهد، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1375ش.
[3]. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، محقق، مصحح، غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 8، ص 356، دار الکتب الاسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
[4]. ر. ک: طبرسى، احمد بن على، الإحتجاج على أهل اللجاج، محقق، مصحح، خرسان، محمد باقر، ج 1، ص 228- 229، نشر مرتضى، مشهد، چاپ اول، 1403 ق. ر . ک: خطوط قرمز در حکومت علی، پاسخ 49699.
[5]. کافی، ج 8، ص 356.
[6]. همان.
[7]. ابو مخنف کوفى، لوط بن یحیى، وقعة صفین، محقق، مصحح، یوسفى غروى، محمد هادى، ص 144؛ قم، جامعه مدرسین، چاپ سوم، 1417ق؛ نهج البلاغة، ص 475.